روح چیست ؟
فهرست مطالب
روح حامل امر و اراده و حکمت و معارف توحیدی است..
مقدمه:
من معتقدم روح هم اگر قابل شناخت باشد جدا از جسم نیست … و این جریانات تئوسوفی و احضار روح حکایت از یک درماندگی و انحطاط دارد …» و دربارۀ ماهیّت علوم مدرن چنین می گوید : « … بله با پیشرفت هائی که در جریان است شاید حتّی روح هم بوسیلۀ کامپیوتر آنالیز شود … مثلاً یک سمفونی بتهوون را که بر روی صفحۀ تلویزیون آنالیز فیزیکی – ریاضی می کنیم آیا این همان سمفونی بتهوون است؟» و ویتگنشتاین می گوید که واقعیّت نهائی فقط در خاموشی قابل وصول است .
و امّا در تاریخ اسلام مقولۀ «معرفت نفس» بس قدیمی تر و ریشه دارتر است و تحت عنوان هائی چون عرفان عملی ، تصوّف و درویشی تا هم اکنون مطرح می باشد . در این جریان که همواره کاملاً غالب و ظاهری دینی و اسلامی هم داشته است به استثنای انگشت شمارانی در هر عصر که در مراتبی به قلل ِعلم و معرفت و واقعیّت دست یافته اند مابقی اکثراً همان جریان مشابه با داستان خودشناسی معاصر غرب را تکرار کرده اند و به جهل و فریب دو صد چندان رسیده اند و در مخدّرات و خرافات و فال و جن گیری و امثالهم به انحطاط رفته اند …
منبع :
گزارش آخرین وضعیت بشری،اثر استاد علی اکبر خانجانی
روح چیست؟ (Soul)
روح نه احساسات قلبی است و نه جریان ذهنیت. و نه آنچه که ضمیر ناخودآگاه خوانده شده است که این ضمیر در حقیقت همان حالات و کیفیات دل است که چون به عقل ذهن درک نمی شود ناخود- آگاه لقب یافته است.
روح همان امر الهی در وجود انسان و مولد اعمال است که سرنوشت را پدید می آورد وانسان را مسئول می سازد و اجر وعذاب بهمراه دارد.
اعمال ارادی بشر همان اعمال روح هستند نه اعمال دل به تنهائی و نه اعمال ذهن به تنهائی. آنگاه که ذهن و دل به تصدیق میرسند امر سومی رخ می نماید و آن روح است که کانون اراده و انتخاب بشر است و لذا انسان را مسئول می کند.
حقیقت روح
پس واضح است که هرعملی از انسان اعمال روح نیستند یعنی اعمال اراده و انتخابی نیستند ولذا انسان را مسئول هم نمی سازند و انسان هم در قبال این نوع اعمال احساس مسئولیت ندارد. چه بسا انسانی مرتکب قتل می شود و با کمال حیرت آن را منکر است و بلکه خود نیز این عمل را بطرزی غریب از خود نمی داند و احساس عذاب وجدانی هم ندارد.
اراده ویژه بشری و معضله اختیار و انتخاب تماماً حاصل همایش و اتحاد ذهن و دل بشر در سلسله مراتب توحید است و این همان قلمرو درک اراده الهی و حضور روح خدا در خویشتن است و همان روحانیت و الوهیت و به معنای کامل همان انسانیت انسان است. مابقی کردارهای بشر یا حیوانی اند و یا شیطانی و جملگی در سلسله مراتب غریزه و جبر و اکراه و ناچاری و ظلمت رخ می دهند و سازنده گوهره انسانیت و تعالی بخش ذهن و دل بشر نمی باشند.
پس روح، اراده، انتخاب، یگانگی، مسئولیت، تعالی و الوهیت جملگی قلمرو امری واحدند وآن قلمرو پروردگار در انسان مؤمن و اهل معرفت می باشد.
قدرت روح
به بیان دگر می توان گفت که روح همان روان یا جریان رابطه بین ذهن ودل است. ذهن آدمی قلمرو دریافت مادیت ودنیاست همانطور که دل قلمرو دریافت معنا و آخرت و غیب جهان است. و اما روح قلمرو یگانگی این امور می باشد. پس می توان از قدرت وعظمت و یا ضعف وانحطاط روح انسان هم سخن گفت و یا حتی از وجود و یا فقدان روح در افراد بشری. هر چند که فقدان یا نبود مطلق روح در انسان امری محال است.
به لحاظی همه انسانها حامل روح پروردگارند ولی انسان بمیزان ایمان و معرفت و جهاد دینی و بمیزان رشد توحیدی و اتحاد ذهن و دل این روح را از عالم غیب وجود خود به عرصه ظهور و فعل میرساند تا آنجا که روح الله می شود. روحانیت هر بشری در معنای حقیقی آن همین میزان است.
به بیانی دگر می توان گفت که روح بعنوان امر و اراده الهی در آدم کردن میمون، از قلب بعنوان منظر و درب ورود خدا به انسان، بر وجود وارد می شود و از عالم غیب بسوی عین و دنیا و ظرف ادراک ماده یعنی ذهن می ریزد وانسان می تواند جهان هستی را در قلمرو مادیت درک نماید که همان نشانه های غیبی است که به عینیت راه یافته است. و لذا هر چه که قدرت روحانی انسان در قلمرو توحید بیشتر باشد درک این آیات غیبی در جهان عین، عمیق تر و یقینی تر است تا آنجا که انسان موفق به دیدار پروردگارش در همین دنیا می شود.
کل جهان هستی و همه درجات محسوسات و ادراکات بشر چیزی جز تجلیات گوناگون روح در درجات معرفت و توحید نیست. آنکه دارای روحی ضعیفتر است جهان هستی را همچون یک ماسک مرده می یابد و بت پرستی همین است. میزان قدرت روح و درک جان و جنبش هزاران توی جهان همان میزان توحید ذهن – دل می باشد که حاصل ایمان و معرفت و جهاد دینی است.
کامل بخوانید در
کتاب فلسفه جهانی دین،اثر استاد علی اکبر خانجانی
روح: آن نسیمی که در دماغ انسان جریان دارد که موجب حیات و تعقّل می شود.
منبع:کتاب خاطرات حواس ،اثر استاد علی اکبر خانجانی
بدان که روح همان نفخه ذات است که با احیا شدن و به یاد آمدنش، اسماء و صفات در جان جاری می شوند. و این به یاد آوردنی حفظی و حافظه ای و ذهنی نیست، قلبی و حضوری و روحی است.
جمال روح خدا
صورت انسان همان جمال روح خداست .
آیا براستی کسی این معارف را قلباً باور دارد ؟
آیا کسی جمال خود را باور دارد که جلوه ای از جمال خداوند است ؟
آیا براستی چند درصد مردم به استثنای لحظات آرایش و بزک کردن برای نمایش به دیگران ، هرگز در تنهائی جمال خود را در آئینه تماشا می کنند ؟
آیا براستی چند درصد مردم چشم دیدن جمال خود را دارند ؟
خداشناسی امامیه جلد اول،اثر استاد علی اکبر خانجانی
روح در قرآن، روح چیست در قرآن
در قرآن کریم می خوانیم که چون خداوند روحش را در انسان دمید و خلقتش را کامل کرد فرمود :
افزون آمد آن خدایی که زیباترین آفریننده است : یعنی الله ، اکبر شد و الله اکبر رخ نمود در کجا؟ از وجود انسان !
و لذا او را جانشین خود ساخت یعنی بر خودش ترجیح داد . و این عشق خدا با انسان است هرچند این انسانی که خداوند او را بر خودش برتری داده غیر خدا نیست زیرا الله اکبر است فتبارک الله است . و فقط بدین معناست که خلقت جهان هستی امری عبث و تکرار ایده خدا و علم او نبوده است . یعنی خداوند در کارگاه خلقتش خود را تعالی و کبریایی برتری بخشیده است که برتری اش همان انسان و انسان کامل بمعنای اخص است و اینست که بایزید بسطامی می فرماید که من از خدا برترم !
مذهب اصالت عشق ،جلد9،اثر استاد علی اکبر خانجانی
روح حامل امر و اراده و حکمت و معارف توحیدی است
در قرآن واژه «امر» و «روح» کمابیش محتوائی واحد دارد . و لذا هر کجا که سخن از روح است سخن از امر رب هم هست مثل سوره قدر .
روح حامل امر و اراده و حکمت و معارف توحیدی است . و لذا در طی این سالها من جز ابلاغ امر او شبانه روز کاری دیگر نداشتم و کل زندگیم تماماً وقف این امر بوده است . در حقیقت این امر و روح بر من فرود آمد و سپس مرا به آسمانها برد و من همچنان در طی این سالها در حال عروج بسوی او هستم و این عروج در نوشته هایم و کل زندگی دنیویم نیز هویداست . این همان واقعه قیامت من است که به مردم هم ابلاغ می شود . خداوند زودتر از قیامت کبرا ، قیامت مرا بر پا کرد تا قیامت را باور کنم و رسول قیامت باشم همانطور که مجموعه آثارم چیزی جز عرفان قیامت و آخرالزمان نیست .
از کتاب:سرگذشت روح من، اثر استاد علی اکبر خانجانی
انسان نه تن است و نه روح
به تجربه می توان گفت که انسان محصول گردهمائی روح و تن است و میوۀ این هم آغوشی می باشد و انسان از طریق تن موفق به درک روح می شود و از طریق روح نیز تن را می یابد.
و انسان در عین حال که نه تنها نسبت به روح و بلکه نسبت به تن خود نیز احساس حقارت و شرمنده گی می کند و نیز حسّ مظلومیت دارد در عین حال خود را از هر دوی آنها بهتر و برتر و برحق تر احساس می کند و نیز در تمام عمرش تلاش می کند که آندو را با یکدیگر به اتّحاد رسانیده و تحت امر خودش آورد و به لحاظی این تلاش آگاه و ناخودآگاه در محور کلّ همۀ امیال و اعمال زندگی هر بشری بطور مستمر در جریان است.
انسان نه تن است و نه روح بلکه از تلاقی این دو و نیز در فاصلۀ بین این دو حادث می شود به گونه ای تن را در زیر و روح را در بالای خود می یابد که مادیّت خود را در تن می ریزد و معنویتش به سمت روح بالا می رود و خود انسان همواره نه اینست و نه آن و در وضعیّتی بین بود و نبود نوسان دارد، بین مادّه و معنا و بین ثقل و نور و پایین و بالا.
و بدین معنا به لحاظ دینی، انسان همان نفس است که خواهنده گی بزرگترین صفت آن می باشد که در هر خواهشی روح و تن به هم نزدیکتر شده و او را در میان خود می فشارند و تحت این فشار است که او به میزان این فشار در خواهشی ارضاء می گردد که کمال این رضایت وقتی حاصل می شود که تن و روح در هم شوند و او در میان نباشد و بلکه بر بالای سر این اتحاد در مقام شاهد قرار گیرد و در تماشای این یگانگی ارضاء گردد. و انسان بمیزانی که از این میان بر می خیزد حضور و وجود انسانی اش را خلق می کند و به استقلال می رسد.
کتاب اینست انسان،اثر استاد علی اکبر خانجانی
روح بعد از مرگ
در حدیث قدسی خداوند می فرماید که: «ای فرزند آدم تو را سه چیز داده ام:
تن و روح و نفس(خود)
. تن و روح امانتی است که با مرگت از دستت میرود.
تنت به خاک میرود و روحت بسوی من بازمیگردد و اما نفس توست که توئی که سراسر نیاز است (یعنی عدمیت است) و رابطه تو با من بدینواسطه است که از من بخواهی و من اجابت کنم.» و این نفس که همان قلمرو احساس خودیت و موجودیت است در میان تن و روح قرار دارد که این احساس خودیت و وجود از همین بابت است که بین صورت و سیرت (ظاهر و باطن) وجود قرار دارد که وجودی جز خداوند نیست زیرا صورت آدمی از او و روحش نیز از اوست!
کتاب قیامت نامه،اثر استاد عی اکبر خانجانی
ندای روح
” تو چیستی “ ندای روح به تن آدم است . و لذا کل جریان فلسفه و حکمت و عرفان چیزی جز دیالوگ تن و روح نیست یا گفتگوی انسان و خدا .
40- از این منظر بهتر درک می کنیم که چرا علی (ع) معرفت نفس را برترین ذکر و عبادت می داند زیرا معرفت نفس چیزی جز حاصل گوش دادن به “” تو چیستی “” نیست که به دیالوگ و رابطه مستقیم انسان و خدا می انجامد .
اشتغال به “” تو چیستی “” در زندگی از مصادیق دائم الصلوة و دائم الذکر بودن است . و اینست که عارفان از عبادات صوری و فاقد حرکت جوهری بی نیازند زیرا عبادت اگر به حرکت جوهری منجر نشود عبادت ضد عبادت است و آدمی را در فیزیک و بدن خویش محبوس نموده و از متافیزیک وجود بازمی دارد و لذا این نوع عبادات باعث شقاوت و جنون و جنایت می شود . اینست راز مفاسد و جنایات حاصل از عبادات و شریعت فاقد معرفت نفس و عرفان
بیشتر بخوانید در
کتاب متافیزیک زندگی،اثر استاد علی اکبر خانجانی
بوی روح
همانطور که بو را بواسطۀ هوا و تنفس درک می کنیم و تنفس عامل حیات است و بدون آن روح از ما رخت برمی بندد . پس بو دقیقاً بوی روح است و بینی ما روح را درک می کند و می بوید و لذا ادراک روحانی ما رابطۀ مستقیمی با بویائی و بینی دارد .
حال رابطۀ عطر و نماز را بهتر درک می کنیم که پیامبر اسلام به این دو عشق می ورزید و می گفت که من در این دنیا سه چیز را بسیار دوست می دارم : عطر و نماز و زن .
روح از ریح است در لغت قرآنی که بمعنای هواست . پس بوئیدن عین روح یافتن است که موجب حیات هم هست وگرنه می توان با دهان هم تنفس کرد ولی این تنفسی روحانی نیست .
پس بینی ما روح را بر ما وارد می کند و بوئیدن روحانی شدن است و بینی ما روح را هم می بیند . و همۀ مشاهدات غیبی و ماورای طبیعی از چشم بینی است که آنرا چشم سوم نامیده اند که بین دو چشم قرار دارد که همان انتهای بینی است که بو به این انتها می رسد و درک می شود در نقطه ای در سر در حدود بین دو ابرو . و این چشم سوم همان چشم روحانی و از بینی است .
کامل مطالعه کنید در
پدیده شناسی هویت انسانی،اثر استاد علی اکبر خانجانی
انواع روح
در قرآن ، روح انواع و درجات ظهور و تعریف دارد که تجلیاتی از اراده پروردگار است . علاوه بر چند مرتبه نزول روح که ذکرش رفت در قرآن چند بار آمده است که خداوند برخی از مؤمنانش را بواسطه روحی از جانب خودش حمایت و حراست می کند . این روح همواره به شدت کمابیشی در زندگیم با من بوده است . همانطور که دکتر شریعتی هم گزارشی از چنین روحی را درباره خودش دارد . این مصداق از آن دعا در قرآن است که : پروردگارا از نزد خودت یاوری برای ما بفرست ! این نوعی امداد غیبی مستمری است که با برخی از بندگان مخلص خدا همراه است .
این روح البته با آن روح شب قدر متفاوت است و آن روحی که بر حضرت مریم ع وارد شد . و آن روح دیگری که با حضرت مسیح بود و روح الامین و روح القدس هر یک درجاتی از نزول روح می باشند . و نیز ارواح طیبه برخی از اولیای الهی که بیاری مخلصین می آیند متفاوتند . و نیز همه این روح ها یا شهودی هستند یا نامرئی اند .
بیشتر بخوانید در
کتاب سرگذشت روح من تالیف استاد علی اکبر خانجانی
رنج آدم :
وجود آدمی در حیات دنیا چیزی جز “”رنج”” نیست که “”ر”” همان روح است. “”ن”” هم نفس است و “”ج”” از جسم یا جسد است. و قلمرو ادراک رنج نه جسم است نه روح بلکه نفس یا خودیت انسان است که همان ابدیت انسان بعد مرگ می باشد.
آنچه که در این میانه می میرد فقط جسم است که آنهم موقتا می میرد و فرو می پاشد که در اولیای خدا که از دنیا و تعلقات مادی و خاکی پاک شده اند آنهم نمی میرد و در خاک تجزیه نمی شود همانطور که در بسیاری از حفاریهای عصر جدید هم اجساد برخی از انبیاء و اولیای الهی بطور ترو تازه بعد از هزاران سال در قبر مشاهده شده است.
منبع:
کتاب سیروسلوک عرفانی اثر استاد علی اکبر خانجانی
علم روح
و اما درباره علم روح باید گفت که جز انبیای الهی و اولیای آخرالزمانی که دارای روح وحیانی و روح عروجی هستند کسی را از روح علمی نیست و علم روح در نزد این بزرگان نیز از جمله علوم سرّی است که عامل همه مکاشفات و اشراقات و مشاهدات غیبی است پس هیچ ربطی به علوم روانشناسی و روانکاوی مدرن ندارد و علم روان- تنی (سایکوسوماتیک) را نیز با روح کاری نیست.
نتیجه گیری
این علوم جدید فقط با واکنش های مادی- رفتاری روح در تن سر و کار دارند و آنرا بر حسب عقل علیتی تجزیه و تحلیل می کنند و نتایج حاصله از آن جز به بیگانه سازی از روح نمی انجامد. “”روح، امر و اراده خداوند است و از علمش داده نشده اید الا اندکی.”” قرآن-
علم روح در همان حد اندک هم در نزد عارفان واصل است در این دوران!
منبع:کتاب خداشناسی امامیه،اثر استاد علی اکبر خانجانی
کتاب کامل درباره روح
درباره علم روح کامل بخوانید در
کتاب “نزول و عروج روح در خلق جدید آخرالزمان” اثر استاد علی اکبر خانجانی
برای دانلود رایگان هر کدام از کتابها،روی نام کتاب کلیک کنید.