دوشنبه ۰۳ دی ۰۳

عادت ماهیانه

هرکه خود را شناخت همه چیز راشناخت. امام علی (ع) -------------------- www.khanjany.org

هویّت زنانه – زن شناسی

۳ بازديد

هویّت زنانه – زن شناسی

فهرست‌ مطالب‌

هویّت زنانه –زن شناسی.. 1

مقدمه. 1

ابزار محض سکسی.. 1

کاذب بودن ضعیف و ابله بودن زن. 2

احساس حقارت در عادت ماهیانه. 2

قدرت ِ اسرار آمیز جسمانی و روانی زن. 3

 

  مقدمه

نخست بایستی زن را از منظر احساس و ادراک به جایگاه واقعی ِ وجود خودش بازگردانیم تا این کتاب «زن شناسی» از جایگاه خود زن باشد یعنی با حواس و ادراک واقعی زن . و در غیر این صورت زن شناسی ِ مرد خواهد بود که نهایتاً به مرد شناسی ِ زن منجر خواهد شد که در حقیقت نه مرد شناسی خواهد بود و نه زن شناسی بلکه طبق معمول یک فریبکاری بسیار رندانه خواهد شد که بواسطۀ آن هم مرد و هم زن از شناختِ خود غافل و منحرف خواهد شد و هر کس به فریب خود و طرف مقابل دست خواهد زد.

ابزار محض سکسی

همانطور که تقریباً روح حاکم بر تمام افکار و آثاری که تحت عنوان روان شناسی و جامعه شناسی زن در این دوران مطرح بوده است چیزی جز القاء خواسته ها و جهالت های مرد نسبت به زن نبوده است . تا حدّی که این تئوریهای کاذب و این فلسفه های مردانه موجب شده است تا بطور خواسته و نا خواسته و آگاه و نا خود آگاه زن دچار احساس حقارت و بدبختی ذاتی نسبت به خویشتن خویش گردیده و لذا تلاش می کند تا این نقصان عظیم وجودی خود را در مردوار شدن جبران نماید که در جنون تقلید از مرد تا بدان جا رفته است که دیگر نه زن است و نه مرد و بدین ترتیب در حدّ یک ابزار محض سکسی ساقط گردیده است حتی اگر مثلاً یک دانشمند شده باشد که تازه کلّ این به اصطلاح دانش او نیز حداکثر نرخ سکسی او را بالا برده است و نه نرخ علمی اش را .

و اگر یک فیلسوف هم مثلاً شده باشد ، کسی همچون سیمون دوبوار نهایتاً ارائه دهندۀ یک فلسفۀ سکسی و یا سکس ِ فلسفی است و بازیچه ای سکسی در دست فلاسفۀ مردی که در زن با تمام تلاشهایشان هم نتوانستند چیزی بیشتر از سکس بیابند آنهم سکسی بغایت رنجور و منافق .

کاذب بودن ضعیف و ابله بودن زن

زن اساساً و همواره تحت فشارها و القاعات گوناگون مرد است که بطرز جنون آمیزی به این باور ریائی نسبت به خودش می رسد که موجودی ضعیف و ابله می باشد .

کاذب بودن این باور به همین دلیل همواره در نوسان و تردید مستمر است و هرگاه بمیزانی که از مرد فاصله می گیرد و این امکان برایش فراهم می شود که بدور از نظرها و القاعات و فشارهای مرد به احساس و تجربۀ خود از خودش دست بزند به نادرست بودن آن باور پی می برد .

 این مرد می تواند پدر یا برادر و یا همسر باشد و یا احتمالاً ارباب و صاحب کارش. زیرا مرد می داند که بمیزانی که به زن می باوراند که ضعیف و احمق است به همین میزان می تواند به لحاظ اقتصادی و سکسی وی را استثمار نماید و بردۀ خود سازد و یا حتی بردۀ عاطفی ِخودش نماید و یا بردۀ اعتقادیش .

احساس حقارت در عادت ماهیانه

زن به لحاظ ساختار و ویژه گی ِ وجودی خودش در نزد ِ خودش نیز ممکن است که گاهی آنهم بطور گذرا و سطحی نسبت به خودش و ذات زنانگی خودش احساس ِ زجر و حقارت کند و زن بودن را نوعی موجودیت جبری احساس نماید مثلاً در رابطه با عادت ماهیانه و یا مسئلۀ بارداری و زایمان .


ولی همین ویژگیها آنگاه که از منظر مرد در زن پیدا می شود و تفسیر می گردد می تواند این احساس حقارت ذاتی را در زن نسبت به خودش عمیقتر و طولانی مدّت سازد مثلاً آنگاه که شوهر عوارض عادت ماهانه و یا حاملگی را بطریق مستقیم یا غیر مستقیم بصورت حربه ای برعلیه زن استفاده می کند و یا مثلاً مسئلۀ تفاوت جسمانی ِ زن نسبت به مرد در امر انرژی جسمانی زن در کارهای شاقّه .


 قدرت ِ اسرار آمیز جسمانی و روانی زن

 حال آنکه حتّی به لحاظ جسمانی و ظاهری نیز همۀ این ویژگیهای زنانه که بنظر میرسد دلایل ضعف زن باشد اتفاقاً دلایل قوّت های او لااقل در قیاس با مرد می باشد .

مثلاً همین ضعف ظاهراً جسمانی زن در کارهای سنگین وضعیتی کاملاً موقتی و سطحی می باشد زیرا زن دقیقاً به دلیل همین ضعف ظاهریش در طول زمان از کارآیی جسمانی طویل تری نسبت به مرد برخوردار است و درست به همین دلیل مرد عموماً به لحاظ قوای جسمانی نیز خیلی زودتر از زن بازنشسته می شود .

و نیز عادت ماهیانه در زن سوای خواصّ حیرت آورِ جسمانی و روانی اش موجب طول عمر بیشتری در زن نسبت به مرد می شود . و یا مسئلۀ بارداری و زایمان نشانۀ آشکاری از قدرت ِ اسرار آمیز جسمانی و روانی زن در قیاس با مرد می باشد و یا کلاً صبوری و استقامت عمومی زن در سختیهای ِ زندگی همواره نسبت به مرد بسیار بیشتر است .

 فقط زنهائی که بطور مستمر در زیر بار القاعات ِ گوناگون مردی ظالم قرار دارند بتدریج همۀ این قوّت های ویژۀ وجودی خود را کاملاً معکوس می یابند و به همین میزان زیر بار ستمها و بلاهت های مردان می روند .

ولی با همۀ این احوال نیز در بلند مدّت هر زنی در رابطه با هر مرد ستمگری بتدریج برتری خود را هم به لحاظ جسمانی و هم به لحاظ عاطفی و روانی و هم به لحاظ مدریّت و تدبیر نسبت به مردش درک می کند و بتدریج خود را در نیمۀ دوّم زندگی زناشوئی بالا می کشد و دیگر به آسانی زیر بار القاعات ِ دروغین ِ مرد نمی رود .

 و لااقل اینکه زن می بیند که بسیار برتر از آن چیزی است که مرد او را می خواهد مخصوصاً یک مرد ظالم . و نیز اینکه قدرتهای خاصّ خودش را دارد که در مجموع با مرد موازنه می کند . و نیز اینکه در خودش قوّتهای ویژۀ خود را داراست که در این ویژه گی بکلّی از مرد جداست و مستقلّ از او نیز برای خودش معنای خود کفائی از حیات و هستی را دارا می باشد و می تواند بدون اینکه انگلی از وجود مرد باشد هنوز هم وجود داشته باشد .

منبع:

بیشتر و کامل بخوانید در

کتاب فلسفه وجودی زن،اثر استاد علی اکبر خانجانی