آیا براستی فرق تجلی و تناسخ یا حلول چیست؟
تناسخ و حلول و تجسد امری باطل و کاذب است پس این فرق معرفت شناسانه است نه هستی شناسانه! و در یک کلام باید گفت که اندیشه و باور به تناسخ و حلول حاصل فقدان تسبیح در تعامل دیالکتیکی با حق است. پس درمان این اندیشه و فلسفه غلط همان علم دیالکتیک تسبیحی است که درباره اش به تفصیل در کتاب “”دیالکتیک دیالکتیک”” سخن نموده ایم!
وقتی “”امر”” واحد است و “”خلق”” نیز واحد است و خلق همان ظهور و بروز امر حق است پس غیری در میان نیست که تناسخ یا حلول چیزی در غیر خود باشد که شرک و الحاد محسوب شود!
وقتی عدم همان ذات حق است و عالم وجود جز به صفات درک نمی شود پس مشکل در هستی نیست در شناخت است.
حقیقت “تجلی” جز در مذهب وحدت وجود ممکن نیست و کمال ظهور که انسان کامل است که مظهر کلمة الله استو الله هم ال لا است پس تفاوت ال و لا همان تفاوت شناخت و عدم شناخت است نه تفاوت بود و نبود!
تا یگانگی بود و نبود درک نشود تجلّی درک نشده و جز به انواع تجسد و حلول و تناسخ و مسخ وو… قابل فهم نخواهد بود.
خلاصه اینکه کمال تجلّی حق همان انسان کامل است و انسان کامل ظهور ذات عدمی- عمائی پروردگار است. این دو موضوع نیست که سخن از حلول چیزی در چیزی دگر باشد!
آنچه که این دو را دو موضوع می سازد حضور دهر در نفس انسان است که بین ازل و ابد به اندازه هستی تا نیستی فاصله می اندازد. در حالیکه انسان کامل انسان الساعه است منزه از دهر!
انسان کامل راز دهر است!
همانطور که می دانیم مسئله تناسخ که یکی از ارکان هندوئیزم مشرکانه است تماماً بر مبنای دهر و زمانیت و گردش افلاک و دورانهاست و این نگرش فلسفه هندی تماماً دهرپرستانه است در حالیکه اسلام محمدی، دین آخرالزمان و ختم دهریت انسان است.
و تا یک مسلمان براستی محمدی نشده باشد و حقیقت الساعه را درنیافته باشد معارف و اسرار محمدی را جز در قالب مفاهیم تناسخی درک نمی کند و یا انکار می نماید.
وقتی خداوند می فرماید که
“”قیامت فرارسیده ولی برای مدتی آنرا از چشم مردمان پنهان داشته ایم.”
دال بر ختم تاریخ و ابطال دهریت و همه مفاهیم تاریخی- دهری- عصری- دورانی است.
پس اسرار و حقایق محمدی را جز تحت الشعاع نور علی نور امام نتوان دریافت که نور الساعه است. نور علی نور به هرکسی که بتابد یا موجب تجلی امام از وجودش می گردد و یا موجب مسخ او می شود اگر اهل تسبیح و اطاعت محض نباشد که این مسخ شدگی کافران تحت الشعاع نور امام موجب ظهور دجالیت است که رو در روی علیین قرار می گیرد و باطل می گردد.[ii]